سه چیز عامل دوستی است : خوش خویی، ملایمت نیکو و فروتنی . [امام علی علیه السلام]
اقلیت
روز سوم پیامبر (ره)
سه شنبه 91 دی 26 , ساعت 5:26 عصر  

حق داریم اگر تمام سال سیاه پوش باشیم. آخر صفر که عزاداری ما تمام می شود و وارد ربیع الاولی می شویم... باز هم وقت غصه ی ماست. روز سوم ارتحال پیامبر، روزی است که تازه مصیبت امیرالمؤمنین شروع می شود. روزی است که به خانه ی حضرت یورش بردند و سوزاندند و...
و البته غربت امیرالمؤمنین(ع) از امام حسین(ع) بیشتر است. شاید یک روزی بنویسم که چرا.
بنی امیه و بنی عباس و بعدی هایشان تا الآن، جایی برای شادی ما باقی نگذاشته اند. شادی ما وقتی است که صاحب الامر ظهور کند.

*

در دانشگاه، استادی بود که به ما روش تحقیق درس میداد. فی الواقع الحادیات درس میداد! سر کلاس هم قبلاً زیاد بحث کرده بودیم. در اوائل ماه صفر، یک روز گفت: مگر نمی دانی سیاه پوشیدن در اسلام مکروه است؟ در جواب گفتم: مگر نمی دانید، ترویج الحادیات، در اسلام حرام است؟  کاش قدری جای نهی از مکروه کردن ما، خود و همکارانتان را نهی از منکر می کردید.
خیلی بهش برخورد.

-باید کاری کرد-


نوشته شده توسط علیرضا محبی | نظرات دیگران [ نظر] 
و اذکر فی الکتاب اسماعیل
چهارشنبه 91 آذر 22 , ساعت 6:5 صبح  

وَ اذْکُرْ فىِ الْکِتَابِ إِسمَْاعِیلَ  إِنَّهُ کاَنَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَ کاَنَ رَسُولًا نَّبِیًّا
وَ کاَنَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَوةِ وَ الزَّکَوةِ وَ کاَنَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا
(سوره ی مریم)

*

این اسماعیل، سوای از اسماعیل معروف است که می شناسیمش. پدرش القانا نام داشت. قرآن می گوید صادق الوعد بود. در وعده ای که می داد ثابت قدم بود. روزی با کسی، جایی بود. همراهش به او گفت همین جا بمان تا برگردم. و رفت. و یادش رفت. و بعد از یک سالی که داشت از آنجا رد میشد، دید اسماعیل هنوز هم آنجا ایستاده و اطرافش سبزه زار هایی رشد کرده اند. اسماعیل گفت: خلاف وعده دیدم که تا برنگشته ای محل قرار را ترک کنم..

*

همین اسماعیل را، به جرم هدایت مردم، دستگیر کردند و پوست صورت و سرش را کندند و محبوس کردند. ملکی بر او نازل شد. شاید جبرائیل. تسلیتش گفت و کفت: خدا مرا فرستاده که هر چه بخواهی به تو بدهم. در جواب ملک گفت: اسوه ی من حسین است. همه ی این بلاها فدای حسین.

*

خودش که غریب است؛ چه دوستان غریبی هم دارد در سراسر تاریخ...

*

منبع:
تفسیر البرهان
تاریخ انبیاء - مرحوم حسین عمادزاده


نوشته شده توسط علیرضا محبی | نظرات دیگران [ نظر] 
مشتری‏های عجیب و غریب من
چهارشنبه 91 مهر 5 , ساعت 11:45 عصر  

من در یک کتاب فروشی کار میکنم. و مشتری های خاصی دارم که همه با هم فرق دارند. ولی یک نوع خاصی از مشتری ها هستند که تا حالا هفت-هشت تایشان به تورم خورده اند و وقتی که از هر کدامشان خداحافظی میکنم، تا چند وقت هوایی می شوم:

... یک نفر وارد مغازه می شود. مرد میان سالی که صورتش را از ته تراشیده، شلوار لی و تی شرت راحتی به تن دارد. و گاهی هم بوی سیگارش خفه می کند ما را. اولش فکر میکنم از آن هایی است که دنبال کتاب های درسی فنی و مهندسی آمده. اما خب، میبینم که نه. دارد با خیال راحت لای کتاب ها میگردد. می روم جلو و سر صحبت را باز میکنم. دنبال کتاب هایی راجع به «جنگ» میگردد. تعجب میکنم که این آقا را چه به این چیزها؟
کتاب زندگی حاج احمد متوسلیان را که میبیند خیلی ذوق میکند. هر چه کتاب بهش معرفی میکنم میخرد. تعجبم بیشتر میشود.
بیشتر که صحبت میکند می فهمم که در جنگ حضور داشته. یکی زیر دست حاج همت بوده. یکی زیر دست حاج احمد. یکی زیر دست خرازی. یکی باکری...
کمی بیشتر که از صحبتمان میگذرد، صندلی میگذارم که بنشیند و چای برایش می آورم و سفره ی خاطرات جنگش را باز میکند. بغضش میگیرد و گهگاه هم میترکد.
کمی بیشتر که از صحبتمان میگذرد، میگوید الان ساکن انگلیس است. یکی دیگر اهل تورنتو. یکی لس آنجلس. یکی برلین. یکی مسکو...
میگوید از همه چیز خسته شده است.
بعد جالب اینکه از من راجع به سال 88 میپرسند و با لحن التماس گونه ای میگویند که مواظب باشید تا دوباره آن اتفاقات نیفتد. یکی ختم صلوات نذر کرده بوده که یک تار مو هم از سر آقا کم نشود. دیگری روز عاشورا، نذر تداوم نظام به فقرای شهرشان غذا داده بود و...
بعد هم میگوید: حاضرم هرچه دارم را بدهم تا باز در همان موقعیت زمان جنگ قرار بگیرم و دیگر برنگردم.
بعد هم شماره تلفن و ایمیل رد و بدل میکنیم. همدیگر را در آغوش میگیریم و خداحافظی میکنیم.

*

واقعاً چه کسی میفهمد که آن هشت سال چه اتفاقی در باطن عالم افتاد؟

پ.ن: طوبا للغربا..


نوشته شده توسط علیرضا محبی | نظرات دیگران [ نظر] 
جنگ اصلی
جمعه 91 شهریور 3 , ساعت 12:12 صبح  

به هوش

به هوش

جنگ، جنگ سنت و مدرنیته نیست که مجبور شویم برای نقض مدرنیته، سنتی زندگی کنیم. جنگ ما جنگ خداگرایی و اومانیسم است. چه مدرن باشد، چه سنتی...


نوشته شده توسط علیرضا محبی | نظرات دیگران [ نظر] 
شکایتی که شاخص کفر و ایمان است
دوشنبه 91 مرداد 23 , ساعت 12:1 صبح  

گفت:

شکایت بردن مخلوق به خالق از خالق، ایمان محض است.
شکایت بردن مخلوق به خالق از مخلوق، شرک است.
و شکایت بردن مخلوق به مخلوق از مخلوق، کفر محض است.


نوشته شده توسط علیرضا محبی | نظرات دیگران [ نظر] 
انّا لله
جمعه 91 خرداد 5 , ساعت 12:14 صبح  

گیریم مگسی اسم خود را شاهین بگذارد و بخواهد سیمرغ را اذیت کند. اگر بچه های سیمرغ هم رهایش کنند، عمرش بیش از یک روز نیست...

حرامزادگی، هنر نیست!


نوشته شده توسط علیرضا محبی | نظرات دیگران [ نظر] 
جدید جدید - صهبای اردو جهادی
دوشنبه 91 اردیبهشت 18 , ساعت 7:43 صبح  

مؤسسه ی جهادی، پس از موفقیت خود در نشر کتاب های «دغدغه های فرهنگی» و «انسان 250ساله» و «بصیرت و استقامت»، کتاب جدید خود را در نمایشگاه، رونمایی کرد:

«صهبای اردوی جهادی»

از اسمش تابلوست که راجع به چیست..

در فصل چهارم کتاب، 80قطعه عکس کمتر منتشر شده و منتشر نشده ی حضرت آقا در مناطق محروم آمده است. بروید حالش را ببرید. 


نوشته شده توسط علیرضا محبی | نظرات دیگران [ نظر] 
در جدایی فلسفه و حکمت
پنج شنبه 91 اردیبهشت 7 , ساعت 7:45 صبح  

امام صادق (علیه السلام) فرمود: کسی که اهل بیت را دوست داشته باشد و محبّت ما در قلبش جا گرفته باشد ، چشمه های حکمت بر زبانش جاری می شود.

(بحارالانوار، ج27،ص90)


نوشته شده توسط علیرضا محبی | نظرات دیگران [ نظر] 
تأملی در باب جدایی نادر از سیمین..
پنج شنبه 90 بهمن 27 , ساعت 7:6 صبح  

شاید زمان اصلی ای که باید این یادداشت را می نوشتم، همان ایام جشنواره ی فجر سالی بود که «جدایی نادر از سیمین» تولید شده بود. امّا از بس دست دست کردم که به الان رسید..

بدون مقدمه. در جدایی، دو خانواده به تصویر کشیده می شود که یکی شان دینی است، امّا در سطح رعایت فقهی مانده است. و از لحاظ سطح اجتماعی زندگی هم، زندگی فقیرانه ای دارند. آن یکی خانواده، یک خانواده ی مدرن است، مردش در بانک کار میکند. وضع زندگیشان متوسط رو به بالاست. خانواده ی دوم به آن صورت دین را قبول ندارد و دوست دارد «اخلاقی» زندگی کند. منتها اخلاق منهای دین.

در یادداشت های قبل گفتم که پایین ترین سطح زندگی دینی فقه است و بالاترینش اخلاق.

در فیلم، تقریباً همه ی شخصیت ها یکبار مورد امتحان قرار میگیرند. مرد خانواده ی مدرن، عاقبت مجبور به دروغ میشود. مادرش نیز. معلم دخترش نیز. دخترش نیز. همسرش نیز به نوع دیگری، در یک آزمون رد میشود. مرد خانواده ی فقیر نیز پایش میلغزد. دختر خانواده ی فقیر، و راضیه -زن خانواده ی فقیر- عاقبت در امتحان رد نمیشوند. یعنی راضیه، همان عقاید حداقلی «دینی اش» عاقبت امر مانع، لغزش اش میشود. ولی زندگی حداکثری اخلاقی منهای دین، در هنگام بحران به هیچ درد خانواده ی مدرن نمیخورد و باز پایش میلغزد.

در یکی دو جای فیلم نیز پای شوهر راضیه میلغزد و این به دلیل این است که زیاد، خودش پایبند فقه نیست. امّا همسرش که به فقه پایبندی دارد،جلویش را میگیرد از لغزش.

از این جهت فیلم جدایی به نظرم فیلم مبارکی است، در بیان حرفی که نه علما، و نه هنرمندان مذهبی نتوانسته بودند به این دقت و هنر نشان دهند...


نوشته شده توسط علیرضا محبی | نظرات دیگران [ نظر] 
نکاتی عجیب از احادیثی غریب
چهارشنبه 90 بهمن 19 , ساعت 3:11 عصر  

گفتند: در هشت­صد کلمه، مقالکی بیاور. و درمانده­شدم که چه­گونه ممکن است! -تا این­جا به حسب کانتر نرم­افزار وُرد، 28واژه نوشته­ام!، یعنی چیزی نزدیک به 4درصد از متن مقالک را!

در این یادداشت، چند روایت از کتاب شریف «الغیبة» اثر کاتب نُعمانی، با موضوع دوران غیبت و ظهور، نقل خواهد شد و در پایان هر روایت، به فراخور موضوع، به قدر یکی­دو خط، توضیحاتی در پرانتز عرض خواهم کرد.

-پیش­تر هم بگویم که: کاتب نعمانی، از بزرگان محدثین شیعه­­ی امامیه می­باشد و در حوالی سال 300هجری­قمری متولّد شد. و این نزدیکیِ تاریخِ روایت­گری به دوران غیبت صغرای حضرت حجت(عج)، بر اهمیّت کتاب الغیبة ایشان می­افزاید. تا جایی که حتّا بعضی از اقوال ضعیف معتقدند که کتاب، مورد قبول لفظی حضرت نیز واقع شده است. والله اعلم.-

مقدمه­چینی تا همین­جا کافی است. برویم سراغ اصل مطلب:

الف)فرمود: و اسلام غریبانه آغاز شد و باز همان­گونه که شروع شده، غریب خواهد گشت؛ و خوشا به حال غریبان! –پرسیدند: یعنی­چه؟ فرمودند: دعوت­کننده­ی ما، دعوت نوینی را سرخواهد داد. چنان­که رسول خدا(ص). (یعنی: دین خدا آنقدر انحراف پیدا کرده که دعوت مهدوی را دعوت به دینی جدید خواهیم پنداشت.)

ب)و فرمود: چون قائم ما(عج) ظهور کند، با جهلِ مردم، شدیدتر از آن­چه پیام­بر(ص) با آن برخورد کرد، برخورد می­کند. پرسیدند: چنین­چیزی چه­طور ممکن است؟ فرمود: وقتی پیام­بر به سوی مردم رفت، آنها بت­های سنگی و چوبی می­پرستیدند؛ امّا وقتی قائم به سوی مردم بیاید، «جملگی» کتاب خدا را تأویل می­کنند و بر او با آن احتجاج می­کنند. و موج دادگستری او چنان­که گرما و سرما نفوذ می­کنند، به درون خانه­ها راه خواهد یافت. (به عنوان مثال زنده: اگر ما رباخواری را تأویل دینی کنیم و معامله­های رباآلوده و ناسالم خود را به نام اسم «عقود دینی» انجام دهیم و نان حاصل از این گونه معاملات را بخوریم، هیچ بعید نیست که علیه صاحب­الامر نیز قیام نماییم. پناه بر خدا از جاهلیتِ مرکّبِ مدرن!) 

ج)و داریم که: مردم سیزده شهر و طایفه با حضرت­ش به جنگ در می­آیند: مکّه، مدینه، شام، بصره، دشت میسان، کُردها، اعراب،... و ری! (اقوام مختلف! به گوش و به هوش! تضمینی نیست که ما جلوی حضرت نایستیم. و این که فرموده­اند 13طایفه، به معنای عدم وجود طایفه­های دیگر نیست.)

د)و ایضاً: هنگامی که پرچم حق برافراشته می­شود، اهل مشرق و مغرب آن را لعنت خواهند کرد. به خاطر آنچه که مردم پیش از خروج او از خاندان­ش می­بینند. (امام خمینی گفت: شما خودتان را اصلاح کنید، مملکتتان اصلاح خواهد شد. آیت­الله بهجت گفت: شما خودتان را اصلاح کنید، به تدریج جهان اصلاح خواهد شد. سید جمال اسدآبادی گفت: الاسلام محجوبٌ بالمسلمین! و پناه بر خدا از این که عاقبت معلوم شود مایه­ی بی­دینی و کاهل­بودن عده­ای در دین، خود ما بوده­ایم..)

ه)و: وقتی او بیاید، بسیاری از کسانی که خود را اهل این امر می­دانسته­اند، از این امر خارج خواهند شد و خیلی­هایی که به نظر، خورشیدپَرست و ماه­پرست می­آمده­اند، داخل امر خواهند شد. (قابل توجه خودم که همیشه­ی خدا، قضاوت­م در مورد افراد را بر مبنای ظاهرشان قرار می­دهم و مثل نقل و نبات..)

و): و خدا شرم ندارد از عذاب امّتی که به امامی غیر منصوب از جانب خدا، اعتقاد داشته باشد، اگر چه آن امّت در اعمال خود نیکوکار و پارسا باشد، و شرم دارد از عذاب­کردن امّتی که معتقد به امامی از جانب خداست، حتّا اگر در اعمال خود، ستم­گر و گناه­کار باشد. (یعنی ولایت اهل­بیت(ع) بر عابد بودن، اولویت دارد و همچنین می­شود استنباط کرد که: از نظر اسلام، اگر احیاناً در جوامع غیر مسلمان، بعضی از فضایل اخلاقی، بیش از جوامع مسلمان، رواج دارد، این، دلیلی بر بالاتر بودن آن­ها نیست.)

ز)و امام به حالتی می­آید که کسی بیعتی به گردن او ندارد... (تابع هیچ سرزمینی نیست. پاس­پورت، شناس­نامه، کارت­ملّی، مدرک حوزوی و دانش­گاهی، کارت بسیج، پایان­خدمت، کارت بیمه، حساب بانکی، فیش حقوقی، کارت بازرگانی و... ندارد. و لذا این­ها نشانه­ی کمال نیستند. چرا که اگر بودند، حجّت خدا پیشاپیش در دریافت این­ها اقدام کرده بود..- متأسفانه نسل ما روز به روز، آن­قدر در این اعتباریات گم و گور می­شود و زندگی­ش را به این چیزها وابسته می­کنند که دیگر کم­کم رسماً یادش رفته که: انّ اکرمکم عند الله اتقیکم.)

ح)در زمانِ غیبتِ پنجمین نسل از فرزندانِ هفتمین امام، شما را به خدا، مواظب باشید که دین­تان را از شما نگیرند. (و استادی گفت: سخت­ترین ریاضت­های آخرالزمان، دین­داری است.)

ط)پرسیدند: آیا دوران فترتی خواهد آمد که در آن، مسلمانان، امام خویش را نشناسند؟ فرمود: چنین گفته شود. پرسیدند: آن­وقت ما چه­کنیم؟ فرمود: چون چنین شود به همان امر نخستین بیاویزید و همان را که بر آنید به­دست داشته باشید تا عاقبت، کار بر شما روشن شود. (فترت یعنی دورانی که امام­مان را نبینیم./به نظرم، نسخه­ی پیچیده­شده در حدیث، شیعیان را به اضطرار خواهد رساند و در جاهایی دیگر دیدم که ما تا مضطر نشویم، امامِ حاضرمان، ظهور نخواهد کرد./ شاید منظور چنین باشد. خدا می­داند.)

ی) ...و هرگاه چنان حالتی بر شما آمد، از آنچه که دارید جدا نشوید تا وضع بر شما روشن گردد.. (یعنی نروید طرف مکاتبی که نه پدر و مادرشان مشخص است و نه اسلامی هستند و بعید به نظر می­آید که اسلامی شوند. – و هرگاه کسی گفت سمت کفر نروید، بدترین جواب را به او بدهید: خب! تو می­گی چی کار کنم آخه؟...)

ک) ...پس هیچ­کس از آن سرگردانی رهایی نمی­یابد، مگر آن که به دعایی هم­چون «غریق» دست نیایش بردارد... (غریق، دعایی­ست که در مفاتیح­الجنان جناب آشیخ عباس قمی هم نقل شده است: یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک -الی آخر- این دعا را قدیمی­ها در مساجد، بعد از نمازهای­شان می­خواندند./و باید ضجّه زد به درگاه خدا برای نجات از فتنه­های آخر­الزّمان)

ل) :و شیعه در بین خود اختلاف خواهد کرد و بعضی، بر بعضی دیگر آب دهان می­اندازند و بعضی به کفر بعض دیگر شهادت خواهند داد و عده­ای عده­ی دیگر را لعن و نفرین کنند. (و دیدیم که چگونه بر سر یک انتخابات زپرتی، آبروی مسلمانی خویش را بردیم و رهبرمان را به اندازه­ی چندین سال پیر کردیم و مسلمانان بیرون از مرزها را که دل­شان به جمهوری­اسلامی خوش بود را لرزاندیم؛ شرم باد چپ و راست مملکت را!)

م) و نزدیک­ترین حالت این جماعت به­خدا، هنگامی است که حجت خدا را نیابند و از دید آن­ها در پرده باشد و جای­گاه او را ندانند و در عین حال، آگاهی و باور داشته باشند که میثاق خدایی باطل نخواهد شد. پس در آن حالت، شبانه­روز در انتظار فرج باشید. (یعنی حالا!)

ن) :صاحب این امر را با یوسف(ع) شباهتی است: خداوند کارش را یک شبه اصلاح خواهد کرد. (و استادی می­گفت امدادهای الاهی، دقیقه­ی 90ی می­باشد.)

س): مردم در دین­شان(دین­داری­شان) گرفتار و مبتلا می­شوند، شبیه طلا که برای خالص­شدن، گرفتار آتش کوره می­شود. سپس این­گونه خالص می­شوید. (به قولِ بیوتن امیرخانی: البلاءللولاء)

ع) ...شیعیان غربال خواهند شد و بیشتر، نُخاله از غربال خارج خواهد شد... (خدا رحم کند!)

ف) ...شبیه زنبور عسل باشید. پرندگان آن را ناتوان و کوچک می­شمارند. امّا اگر می­دانستند در اندرونی­ش(کندو) چه برکتی نهفته است، هرگز با او چنین رفتاری نمی­کردند. با مردم به زبان­ها و جسم­های خویش حشر و نشر داشته­باشید. ولی با دل­های خویش از آن­ها دوری کنید. (در احادیث، زنبور عسل، در چندین جا به عنوان الگوی مسلمین معرفی شده و این جای مطالعات زیادی دارد./ به قول آیت­الله امجد: با مردم بجوشید، ولی از آن­ها رنگ­نگیرید..)

ص) ...همانا خدا هرگز مؤمنان را از بلای دنیا و تلخ­کامی­های آن در امان نداشته است، و به عوض، آنها را از اهوال قیامت در امان داشته است .. (بلاهای دنیا که چنین رنجورمان می­دارد، وای به حال قیامت­مان، اگر دست شفاعت مولا(ع) نباشد..)

ق)و: اراده­ی خدا جز بر این نیست که در موردِ ظهور، خلافِ وقت تعیین­شده توسط تعیین­کنندگان وقت را محقّق سازد. (یعنی کم­ترین مشکلی که خواب­نمایان ظهور، ایجاد می­کنند به تأخیر انداختن ظهور است.)

به رسم زیبای قدیمیان در پایان مجالس: و عجّل اللّهمّ فی فرج مولانا صاحب الزّمان.   

(پ.ن: راویان و سلسله­ی راویان احادیث، نزد نویسنده­ی مطلب، موجود می­باشد که به علّت اطاله­ی کلام، ذکر نشد.)


نوشته شده توسط علیرضا محبی | نظرات دیگران [ نظر] 
   1   2   3   4   5      >
هو

اقلیت

علیرضا محبی
اوقات شرعی
فهرست اصلی

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
نوشته های پیشین

مرداد 89
تیر 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
بهمن 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
شهریور 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
لوگوی وبلاگ من

اقلیت
لینک دوستان من

ع.ش.ق(خواهر بزرگتر اقلیت)
صفحات اختصاصی

پایگاه‏های گرافیکی
پایگاه‏های خبری تحلیلی
ناشران
هیئت‏ها
وبلاگ‏های باحال
پای‏گاه‏های اینترنتی چهره‏ها
پای‏گاه‏هایی در باب کتاب
بانک‏های صوتی و تصویری
مجلاتی که بد نیست بخوانیم
پای‏گاه‏های اینترنتی چهره‏ها
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

روز سوم پیامبر (ره)
و اذکر فی الکتاب اسماعیل
مشتری‏های عجیب و غریب من
جنگ اصلی
شکایتی که شاخص کفر و ایمان است
انّا لله
جدید جدید - صهبای اردو جهادی
در جدایی فلسفه و حکمت
تأملی در باب جدایی نادر از سیمین..
نکاتی عجیب از احادیثی غریب
الحمدلله
[عناوین آرشیوشده]