سلام

وبلاگتو دوست دارم فقط اينکه اين جمله هاتون يه کوچولو سنگينه ولي خوب بود با توضيحاتي که در نظرات بود تقريبا فهميدم چي شد ....

نه خير!
- پروردگار از حضرت موسي (عليه السلام) ميپرسد اين چيست در دستت؟ جواب ميدهد: چوب دستي من است با آن برگ درختان را پائين مي آورم تا گوسفندانم بخورند. استفاده هاي ديگري هم از آن ميکنم.
آيا حضرت موسي با اين جوابش، معاذ الله، خدا را ناآگاه دانسته؟!
دعاي افتتاح که از معارف اهل بيت (عليهم السلام) است را چه کنيم؟! شکايتهاي امام سجاد (عليه السلام) در صحيفه را چه کنيم؟!
- ما براي خدا وجودي غير از مخلوقات قائليم. و براي مخلوقات سواي خالق، وجود قائليم. ما به وحدت وجود مشرکيم و به اين امر افتخار ميکنيم. از پروردگار خواهانم مرا با اين شرک بميراند و با اين شکر محشور فرمايد!
- سومي هم چنين معنائي ندارد. خداوند به مؤمنان دستور ميدهد براي داوري نزد پيامبر بروند. داوري در غياب پيامبر هم توسط وصي او يا افراد مأذون از وصي صورت ميگيرد.
- اخوي! چند ميليمتر تسامح در اين مسائل، خداي ناکرده چند کيلومتر تاسمح در عمل را به بار مي آورد!

ممنون از توضيحي که دادين. خوب بود.

به نظر منم آخري يه خورده مشکل داره تازه با دوميش هم مشکل داشتم... بعدش چطو از خالق شکايت کني پيش خالق ايمان ميشه؟!!!!

دومي را يا نمي فهمم يا اوئي که گفته نفهميده!
سومي را نيز غلط ميپندارم؛ مگر حضرت امير شکايت نکرده به دادگاه؟