بعد از این همه تأخیر نوروزانه، سلام علیکم...
امسال،تقریباً همه ی مان در ایام نوروز به هم می گفتیم:«عیدتان مبارک» و می خندیدیم و شادان بودیم. امّا اگر عقلمان می رسید و اهل فهم بودیم و مؤمن جهادی بودیم، تا رهبرمان در پیام نوروزی می گفت «ف»، فرحزاد که هیچ، می رفتیم فلسطین!
امسال، اگر «شرف» داشتیم، لا اقل موقع دید و بازدید عید، آن هم نه در همه ی جمع های عمومی، بلکه در جمع های خصوصی خودمان، در کنار صحبت از «نقی» و «فامیل دور» صحبتی هم از شیعیان بحرین می کردیم. صحبتی هم از مردم یمن می کردیم. «اللهم العن آل سعود»ی می گفتیم. «اللهم اشغل الظالمین بالظالمین»ی می گفتیم. لااقل در حرفهای جدی، نه؛ در شوخی هایمان می گفتیم «امسال شیعیان عید ندارند.»
فجایع بحرین، خون به دل هیچ کداممان نکرد. تجاوز حرامزاده های وهابی به یک سرزمین شیعی، دلمان را نلرزاند. حمله ی آمریکا -که شیطان بزرگ می خوانیمش- به لیبی اعصابمان را به هم نریخت. عوض اینکه تأسف بخوریم بر «بی غیرتی مان»، به سوتی های معمّر قذافی خندیدیم.
***
+ در بی ربطی: اواخر سال 89، اهانت چند ثانیه ای کلامیِ یک جوان خام لباس شخصی(!) متحجرِ صاحبِ هزار انگ، به سرکار علیّه، خانم فائزه ی هاشمی -که به نظرم کار بدی بود- خیلی ها را برآشفته کرد و واداشت به نامه ی سرگشاده نویسی و خط و نشان کشی و «وااسلاماه گفتن» و «دفاع از حریم ارزش های اخلاقی و دینی» و... و همه ی مان دیدیم و شنیدیم.
اما یک سؤال کوچک مطرح است. آیا «اسلام» و «انقلاب» و «امام خمینی(ره)» و «رهبر انقلاب»، به اندازه ی فائزه برایشان اهمیت نداشت که در 8ماه، حمله ی همه جانبه به این ها، سکوت کردند و یک کلام دفاع که هیچ، تقاضای آتش بس هم نکردند و حدیث «کن فی الفتنه کابن اللبون» را خواندند؟!
***
خلاصه که این رسمش نیست!