وبلاگ :
اقليت
يادداشت :
استاد فيزيكي كه خدا را قبول نداشت
نظرات :
0
خصوصي ،
7
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
:)
1) نميشه اين روش رو به همه تعميم داد. بستگي به اون استاد داره و بستگي به اون دانشجو. اين که کار زياد هست رو رد نميکنم. ولي سختي همين کار هم در اينه که براي هر کسي به يک نحوه متفاوت ميشه کمک کرد.
2) امروز در پاسخ به سوالات يکي از دوستان در باره ي نحوه کار در يک واحد خاص که بنده بنابر حب مسئوليت اون رو اشغال کرده بودم
به ياد آن دوران جاهليت افتادم و آرمان هايي که براي آن مجموعه در سر بود. و فقط دلم سوخت.... مدت ها بود به آن شهر آرماني و بوته گندم سوخته( در مسيحيت درخت سيب است) فکر نکرده بودم( و به قول نويسنده وبلاگ به آن مريخ). و حالا که مقايسه اي در باب کار در همين زمان صورت گرفت دلم سوخت... به خود قول دادم آنچه در چنته هست را دريغ نکرده و به دوستاني که حالا در معرض اين امتحان دشوارند کمک کنم.
3) شماره 2 نا مفهوم بود. مي دونم. دوستاني که بايد بفهمند مي فهمند انشالله.
پاسخ
اينا مطالعهي مورديه. كيس-اِستادي. الزامي نيست كه حتماً انجوري پياده شه. فقط توش گفته ميشه توي فلان مورد چه اتفاقي افتاد تا شايد در موارد ديگه بشه با استفاده از اين به يه راهكار جديد دست پيدا كرد...// گفتي مريخ و دلم فضايي شد!!!!