• وبلاگ : اقليت
  • يادداشت : پيامبري كه دل‏ش پسر مي‏خواست!!!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مه 


    خوش به حالت که بعد اون همه گريه<گره هات تک تک باز شد.825روز ميشه که حال اون چند روز تو رو دارم.گريه گره خورده به گره و...

    2آم کنيد

    پاسخ

    امّن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السّوء؟/(پ.ن: دوست اهل دلي داشتم كه از اجابت امّن يجيب مي‏ترسيد!)
    سلام عليکم
    خيلي دوست داشتم با ايشان کلاس بردارم .حيف که رفتند.
    خدا مي دونه تو کلاس هاي معارف عوض اينکه آرامش پيدا کنم چقدر اضطراب و استرس دارم!
    آخه ضربه ي خودي خيلي سنگين تر از ديگرانه.
    پاسخ

    و عليكم السلام.
    طبيب عشق مسيحا دم ست و مشفق ليک
    چو درد در تو نبيند که را دوا بکند
    .
    .
    .
    اي خواجه درد هست وليکن طبيب نيست
    پاسخ

    دكتر چشم خوب سراغ داري؟
    + الميرا 

    حاج اقا شهيد بهشتي رو ويرون کرد پاشده رفته المان اونجا رو هم اباد کنه؟واقعا براي اينچنين استادايي بايد تاسف خورد نمي دونم چه جوري استخدام دانشگاه شدن؟
    پاسخ

    حاج آقا معصومي رو مي‏گي؟ حيف نيست راجع به آدم به اين گلي اين طور حرف مي‏زني؟

    يه وقتايي هست که آدم دلش از زمين و زمان پر ميشه و اونقدر گره ها به آدم فشار مي يارن که احساس مي کني بايد داد بزني ديگه نااميد نااميد مي شي و به خدا مي گي: آخه ديگه چقدر بهت التماس کنم ديگه چقدر دعا کنم به تو هم مي گن خدا حتما بايد بميرم تا يه گره رو باز کني همين که يه کم داد مي زني يهو دلت آروم مي شه انگار يه آدم مهربون داره با لبخند به حرفات گوش مي کنه و مي گه اشکال نداره هر چه مي خواهد دل تنگت بگو... ديگه از خود بيخود مي شي ديگه حالتو نمي فهمي انگار رو ابرايي هرچي گير و گور داري بهش مي گي هر چي تو دلته مي ريزي رو دايره و اشک هات امون نمي دن و تا همين که حالت خوب مي شه گيره ها يکي يکي باز مي شن (خودمونيم ها چقدر طولاني شد...)

    يا حق